جمعه ۳۱ فروردين ۰۳
ماه من شاه من رحمتی به حال زارم بفکن از روی خود روشنی به شام تارم
آخرین نگارم بی فغان و زارم چشم ژاله بارم را ای گل زندگی بیش از این مکن تو خارم
گریه تا کی ناله تا چند سوزدم دل و کارم شده مشکل
دود آهم بسته راهم چون رسم به ماهم
یار جانی من اگر نماید نگاهی نماید از شفقت نگاهی به ماهی
از شب غم من آن مه سودایت سیاهی نماید از شفقت نگاهی به ماهی
عمر من از غم شد طی صبر و تحمل تا کی؟
خون شد دل بت جانم تو مرنجان دل پژمان به ستم ز خدنگ جفا
اگراً گفتند ره سوی گلستان ها برود گل ها را سر به گریبان ها
تو بدین خوبی دریغا که هستی عاری از مهر و وفا
تو بدین خوبی دریغا که هستی عاری از مهر و وفا
ماه من شاه من رحمتی به حال زارم بفکن از روی خود روشنی به شام تارم
_آهنگ:مرتضی نی داوو. شاعر: نمی دونم کیه
11:25:02