خوب، ما توی مدرسهمون یه رسمی داریم که روز معلم، هر سال، برای همه کارکنان مدرسه متن بخصوصی می نویسیم.
امسال هم شانس من زد و قرار شد متن منسوب به مدیر گرامی رو بنویسم.
و بله، اینی که در ادامه می خونید نتیجه همون قرعه ی سعادته!
پن: بمونه به یادگار
خوب، ما توی مدرسهمون یه رسمی داریم که روز معلم، هر سال، برای همه کارکنان مدرسه متن بخصوصی می نویسیم.
امسال هم شانس من زد و قرار شد متن منسوب به مدیر گرامی رو بنویسم.
و بله، اینی که در ادامه می خونید نتیجه همون قرعه ی سعادته!
پن: بمونه به یادگار
ایران جامعه ی کوتاه مدت، من حتی بیشتر از آن.
نمی دانم آیا هیچ اسمی برای حالای من هست؟ اگر اسمی برایش وجود داشت شاید همه چیز ساده تر می شد و گره ها راحت تر باز می شدند.
حالا، حالای من چیست؟ شوفری را تصور کنید که پایش را روی گاز گذاشته می راند، یکهو پیش از چراغ سبز_که به اشتباه آن را قرمز دیده_ ترمز می کند و چراغ قرمز خراب چهارراه و ترافیک یک ساعته را متحمل می شد.
حالای من از آن نیز بدتر است. شوفر متوهم و سوداگری است که تصور می کند جای ماشین سفینه فضایی دارد و الان است که به مقصد برسد.
شما می گویید اسمش را چی بگذاریم؟ چه می دانم، بلاتشبیه، فرسودگی خوب است.